کد مطلب:328161 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:390

سوره اعراف، آیات 198 - 189
هو الذی خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسكن الیها فلما تغشئها حملت حملا خفیفا فمرت به فلما اثقلت دعوا الله ربهما لئن اتیتنا صلحا لنكونن من الشكرین (189)

فلما اتئهما صلحا جعلا له شركاء فیما اتئهما فتعلی الله عما یشركون (190)

ایشركون ما لا یخلق شیئا و هم یخلقون (191)

و لا یستطیعون لهم نصرا و لا انفسهم ینصرون (192)

و ان تدعوهم الی الهدی لا یتبعوكم سواء علیكم ادعو تموهم ام انتم صامتون (193)

ان الذین تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فلیستجیبوا لكم ان كنتم صادقین (194)

الهم ارجل یمشون بها ام لهم اید یبطشون بها ام لهم اعین یبصرون بها ام لهم اذان یسمعون بها قل ادعوا شركاء كم ثم كیدون فلا تنظرون (195)

ان ولیی الله الذی نزل الكتاب و هو یتولی الصلحین (196)

و الذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصركم و لا انفسهم ینصرون (197)

و ان تدعوهم الی الهدی لا یسمعوا و ترئهم ینظرون الیك و هم لا یبصرون (198).





ترجمه آیات

اوست كه شما را از یك تن آفرید و همسر او را از او آفرید تا بدو آرام گیرد و چون وی را فرا پوشاند باری سبك گرفت و با آن مدتی سر كرد و چون سنگین شد، خدا، پروردگار خویش را بخواندند كه اگر فرزند شایسته ای به ما دهی سپاسگزار خواهیم بود(189)

و چون فرزندی شایسته به آنها داد برای خدا در عطیه وی شریكان انگاشتند اما خدا از آن چیزها كه با او شریك می انگارند برتر است (190)

چرا این بتان را كه چیزی خلق نمی كنند و خودشان ساخته شده اند با خدا شریك می كنید (191)

بتانی كه نمی توانند آنها را نصرت دهند و نه خودشان را نصرت می دهند (192)

اگر ایشان را به هدایت دعوت كنید شما را پیروی نمی كنند چه آنان را بخوانید و چه ساكت بمانید نتیجه یكسان است (193)

آن كسان كه سوای خدا می خوانید بندگانی چون شمایند اگر راست می گویید آنها را بخوانید كه شما را اجابت كنند (194)

مگر پاهائی دارند كه با آن راه روند یا دست هائی دارند كه با آن به قوت گرفتن توانند یا چشم هائی دارند كه با آن ببینند یاگوش هائی دارند كه با آن بشنوند، بگو شركای خویش را بخوانید و درباره من نیرنگ كنید و مهلت ندهید (195) سرپرست من خدایی است كه این كتاب را نازل كرده و او شایستگان را سرپرستی می كند (196)



و جز خدا كسانی را كه می خوانید نمی توانند شما را نصرت دهند و نه خودشان را نصرت می دهند (197)

اگر ایشان را به هدایت دعوت كنی نمی شنوند می بینیشان كه سوی تو می نگرند ولی نمی بینند (198)

بیان آیات

زمینه كلام در این آیات همان زمینه ای است كه در سایر آیات این سوره بود، و آن عبارت بود از بیان میثاق های نوع انسانی و اینكه اغلب و اكثر افراد این نوع آن میثاقها را شكستند.

شرح آیات مربوط به خلقت انسان از نفس واحدة و نقض عهد والدین بعد از فرزنددارشدن





هو الذی خلقكم من نفس واحده ...





این دو آیه مثلی است كه برای بنی آدم در رفتارشان و اینكه عهد ازلی خود را شكسته و به آیات خدا ظلم كردند زده شده است .

و معنای آن این است كه : (هو الذی خلقكم ) ای گروه بنی آدم خدای تعالی آن كسی است كه شما را آفرید (من نفس واحده ) از تن واحدی كه پدرتان بود (و جعل منها) و از آن یعنی از نوع آن (زوجها لیسكن الیها) همسرش را آفرید تا آن مرد به داشتن آن همسر آرامش دل یابد (فلما تغشیها) پس وقتی با او در آمیخت - تغشی به معنای جماع است - (حملت حملا خفیفا) بار سبكی كه عبارت بود از نطفه برداشت (فمرت به ) و همچنان این بار را داشت و با آن آمد و شد و نشست و برخاست می كرد تا آنكه نطفه در رحمش رشد نموده به حد جنین رسید و سنگین شد،

و همسر آدم احساس سنگینی آن را می كرد (فلما اثقلت دعوا الله ربهما) پس وقتی سنگین شد الله را كه پروردگارشان باشد بخواندند و با او عهد و پیمان بستند كه (لئن آتیتنا) اگر روزی كنی ما را فرزندی (صالحا) صالح برای زندگی و بقاء به اینكه فرزندی تام الخلقه و بی عیب و آفت باشد - چون در هنگام فرزنددار شدن و روزهای ولادت فرزند آرزوی انسان این است - نه اینكه صالح دینی باشد (لنكونن من الشاكرین ) در این صورت از شكرگزارانت خواهیم بود، نعمتت را اظهار می كنیم ، و در امور خود از هر چیز به سویت منقطع می شویم ، و به هیچ سببی جز تو نگرائیده و به هیچ چیز جز تو دست نمی آویزیم .

(فلما آتاهما صالحا) پس وقتی خداوند آن فرزند دلخواهشان را به ایشان داد، و او را انسانی تام الخلقه و صالح برای بقاء قرار داد و به وسیله او چشم آن دو را روشن كرد، پدر و مادر (جعلا له شركاء فیما آتاهما) در فرزنددار شدن خود برای خدا شریك قرار دادند، و جهتش این بود كه علاقه و شفقت به آن فرزند ایشان را وادار كرد تا به هر سببی غیر خدا دست آویخته ، و در برابر هر چیزی غیر خدا خاضع شوند، با اینكه با خدا شرط كرده بودند كه از شاكرین او باشند، و نعمت او و ربوبیتش را كفران نكنند، لیكن عهد خود را شكستند، و شرط خود را نادیده گرفتند.

و جز آن كسانی كه خداوند به ایشان رحم كرده همه مردم اینطورند، یعنی همه همت و نیروی خود را صرف نقض عهد و خلف وعده و شكستن عهدی می كنند كه با خدا بسته اند (فتعالی الله عما یشركون ).

داستان شریك قائل شدن برای خدا بعد از فرزندار شدن ، مربوط به آدم و حوا نیستبلكه شرح حال نوع بشر است .

در این قصه چند احتمال است ، اول اینكه منظور بیان حال ابوین از نوع بشر در موقع فرزنددار شدن و بیان هم ، بیان عام نوعی باشد، چون تمامی انسان هایی كه می آیند و میروند همه مولود پدر و مادری هستند، پس می توان گفت كه كثرت این نوع ، نتیجه توالد پدر و مادر است ، همچنانكه فرموده : (یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوبا و قبائل ).

و غالبا حال پدر و مادر مخصوصا با در نظر گرفتن اینكه نسبت به فرزندشان محبت و شفقت دارند اینطور است كه طبعا در امر فرزندشان متوجه و منقطع بسوی خدا می شوند، هر چند خودشان به تفصیل توجه و انقطاع خود التفات نداشته باشند، عینا نظیر دریانوردی هستند كه در هنگام طوفان و تلاطم دریا و آنجا كه امواج با سرنوشت او بازی می كند تمام توجهش معطوف به پروردگارش ‍ می شود،

هر چند تا آن روز پروردگاری را بندگی نكرده باشد، و خودش هم نفهمد كه الان دلش به كجا تكیه دارد، چون این حالت یك حالت قلبی و درونی است كه خواه ناخواه با توجه و بی توجه به انسان دست می دهد.

پدر و مادر نیز نسبت به فرزند همین حال را دارند، و از سویدای دل منقطع به سوی پروردگارشان هستند، و چنین زبانحالی دارند كه (پروردگارا اگر به ما فرزندی صالح و مطابق دلخواهمان روزی كنی البته از شكرگزارانت خواهیم شد) و وقتی خداوند این خواسته درونی ایشان را مستجاب می كند و فرزند صالحی به ایشان ارزانی می دارد همین پدر و مادر در امر این فرزند برای خدا شریك قائل شده و در حفظ و تربیت او به هر دست آویزی دست زده و به هر پناهگاهی پناهنده می شوند.

موید این معنایی كه برای آیه كردیم ذیل خود آیه است كه می فرماید: (فتعالی الله عما یشركون ) چون اگر مقصود از (نفس ) و (زوج آن ) - كه در صدر آیه بود - دو نفر معین از افراد انسان مثلا از قبیل آدم و حوا باشد حق كلام این بود كه در ذیل آیه بفرماید: (فتعالی الله عما اشركا - و یا بفرماید: عن شركهما پس بزرگتر است خدا از آن چیزی كه آندو برای خدا شریك گرفتند و یا بزرگتر است از شركی كه آندو ورزیدند) (و چون به صیغه جمع آورد معلوم می شود آیه راجع به سرگذشت آدم و حوا نیست بلكه راجع به شرح حال نوع انسانی است ).

علاوه بر این ، خدای تعالی بعد از آیه مورد بحث آیات دیگری قرار داده كه همه شرك را مذمت و مشركین را توبیخ می كند، و مخصوصا ظاهر از آنها این است كه منظور از شرك در آنها پرستیدن غیر خدا است ، و حاشا كه آدم صفی الله غیر خدا را پرستیده باشد، با اینكه خداوند خودش تصریح كرده به اینكه آدم را برگزیده و هدایت فرموده ، و نیز خودش تصریح كرده به اینكه هر كه را كه او هدایت كند دیگر گمراهی در او راه ندارد، و چه گمراهی بالاتر از پرستیدن غیر خدا است ؟

خداوند متعال یكجا فرموده : (ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی ) و جای دیگری می فرماید: (و من یهد الله فهو المهتد) و یكجا هم می فرماید: (و من اضل ممن یدعوا من دون الله من لا یستجیب له الی یوم القیمه ). از این آیات به خوبی استفاده می شود كه به هیچ وجه ضلالت و پرستیدن غیر خدا را نمی شود به آدم نسبت داد هر چند آدم را پیغمبر هم ندانیم و یا درباره پیغمبران قائل به عصمت نباشیم .

بررسی این احتمال كه آیات مذكوره آدم و حوا باشد واشكال وارد بر آن

تا اینجا گفتگوی ما در این بود كه آیه راجع به داستان دو فرد از افراد بشر بنام آدم و حوا نبوده بلكه راجع به شرح حال نوع بشر است ، حالا می گوییم ممكن هم هست آیه را مربوط به داستان شخصی آن دو گرفت و لیكن به این بیان كه مقصود از اینكه فرمود: (برای خدا شركاء گرفتند) این است كه سرگرم تربیت فرزند خود شده ودرباره او به تدبیر اسباب و عوامل پرداخته ، و همین معنا ایشان را از خلوص دربعضی از توجهات كه به پروردگار خود داشتند باز داشت .

و این احتمال را جمله (لنكونن من الشاكرین ) هم كه حكایت كلام آندو است تایید می كند، توضیح اینكه در تفسیر اوائل این سوره در ذیل جمله (و لا تجد اكثرهم شاكرین ...)، گفته شد كه (شاكرین ) در (عرف ) قرآن (مخلصون ) - به فتح لام - هستند كه ابلیس راهی برای اغوای ایشان نداشته و غفلت در دل ایشان رخنه نمی كند، پس عتابی كه در جمله (فتعالی الله عما یشركون ) به آن دو شده بخاطر شرك یعنی اشتغال بغیر خدا از قبیل اسباب هستی ، و باز ماندن ازاخلاص در توجه به خدا است .

لیكن یك اشكال در این احتمال باقی می ماند، و آن این است كه اگر مقصود این بود چرا جمله فوق را بصورت جمع آورده و علاوه ، بعد از آیه مورد بحث هم صحبت را كشانید به توبیخ از شركی كه ظاهرش پرستش غیر خدا است .

این دو اشكال را بعضی از مفسرین چنین جواب داده اند. این آیه در اینكه اول درباره خصوص آدم صحبت كرده و در آخر بیان را عمومی كرده است عكس آیه (هو الذی یسیركم فی البر و البحر حتی اذا كنتم فی الفلك و جرین بهم بریح طیبه ) می باشد، زیرا اول ، خطاب را به عامه مردم متوجه نموده و درباره گرداندن ایشان در خشكی و تری صحبت كرده و در آخر خطاب را مختص ‍ دریانوردان كرده است .

آیه مورد بحث هم اول خصوص داستان آدم و همسرش را ذكر كرده و مقصودش از جمله (هو الذی خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها) تنها آن دو بوده و لیكن بعد از تمام شدن

داستان آندو خصوص مشركین از بنی آدم را كه از خدا فرزند خواسته و سپس به وی شرك ورزیده اند منظور كرده است تا بفهماند هر دو نفری از بنی آدم كه فرزنددار می شوند حالشان چنین است كه عهد می بندند و سپس آن را نقض می كنند.

و لیكن این تشبیه صحیح نیست ، برای اینكه اگر بیان در آیه (هو الذی یسیركم ...) نخست عام بوده و در آخر خاص شده قرینه قطعیه ای در آن بوده كه دلالت بر مقصود نموده و از اشتباه جلوگیری می نماید، بخلاف عمومی شدن تدریجی بیان خاص در آیه مورد بحث كه چون باعث اشتباه است نمی توان كلام بلیغی آنهم مانند قرآن را حمل بر آن كرد، مگر اینكه بگوییم در این آیه نیز قرینه هست ، و آن جمله (فتعالی الله عما یشركون ) و سایر آیات بعد از آن است .

و بهر حال این وجه در حقیقت مثل این است كه از دو وجه اول استفاده شده و مفسر مزبور صدر آیه را حمل بر وجه ثانی كرده و ذیل آن را حمل بر وجه اول نموده است (و یك وجه جداگانه ای نیست ).

و چه بسا اعتراض سابق ما (عمومی شدن تدریجی بیان خاص بدون قرینه ) بدینصورت دفع شود كه در آیه شریفه حذف و ایصال و تقدیر بكار رفته و تقدیر آن چنین بوده : (فلما آتاهما جعل اولادهما له شركاء پس وقتی خداوند به آدم و حوا فرزند داد اولاد آندو برای خدا شریك قرار دادند) سپس مضاف (اولاد) حذف شده و مضاف الیه كه همان ضمیر تثنیه مستفاد از كلمه (جعلا) باشد بجای مضاف قرار گرفته ، و لیكن دلیلی بر این حذف و ایصال و تقدیر نیست .

و چه بسا بعضی از مفسرین كه ملتزم به اشكال شده و تسلیم شده اند به اینكه منظور همان آدم و حوا هستند كه به خدا شرك ورزیدند، و این التزامشان بخاطر این است كه خواسته اند به روایاتی كه از بعضیها نقل شده عمل كرده باشند، غافل از اینكه این روایات جعلی و مخالف با قرآن است ، و به همین جهت نمی توان به امثال آنها عمل كرد.





ایشركون ما لا یخلق شیئا و هم یخلقون ...





هر چند صدر آیات احتمال دارد كه شرك در آن ، عبارت از پرستش بت ها و یا غیر خدا چیزهای دیگری باشد كه اعتماد بر آنها نوعی شرك است ، و لیكن ذیل آن ظاهر در این است كه منظور شرك به صنم و آلهه متخذه از جمادات است ، چون می فرماید: این بت ها قدرت ندارند كه خودشان را و پرستش كنندگان خود را یاری كنند، و دعا كردن و نكردن ایشان را نمی فهمند.





ان الذین تدعون من دون الله عباد امثالكم ... یسمعون بها...





در این آیه به مضمون آیات سه گانه قبل احتجاج نموده و معنایش این است كه اگر گفتیم : (این بت ها مخلوقند و قدرت بر هیچ كاری ندارند،

چون خودشان مثل شما بندگانی هستند، همانطور كه شما مخلوقید و تدبیر امورتان به دست غیر است همچنین آن بت ها) دلیلش ‍ این است كه اگر شما آنها را بخوانید دعایتان را مستجاب نمی كنند، بخوانید آنها را اگر راست می گویید كه بت ها علم و قدرت دارند، گر چه مشركین صریحا ادعای علم و قدرت برای بت ها نكرده اند، و لیكن ادعاهای دیگر كرده اند كه دلالت می كند بر چنین اعتقادی در ایشان و چطور مستجاب می كنند و حال آنكه دست و پایی كه شما برای آنها تراشیده اید حركت نداشته نه آن از خود قدرتی نشان می دهد و نه این راه می رود، و نه چشمی كه برایشان درست كرده اید می بیند، و نه گوشی كه برای آنها ساخته اید می شنود، البته این را هم باید تذكر دهیم كه در این آیات به جماد هم اطلاق عبد شده است .





قل ادعوا شركاءكم ثم كیدون فلاتنظرون ...





سپس دستور می دهد تا به منظور تحدی و واداشتن به اظهار عجز، ایشان را تحریك كند به اینكه از خدایان خود یاری بطلبند، تا بدین وسیله راه و روش خودش را از راه آنان جدا و متمایز سازد، و بفهماند كه پروردگار او آن خدائی است كه تمام علم و قدرت از او است و خدایان ایشان دارای هیچ علمی نیستند تا بوسیله آن راه به جایی ببرند، و هیچ قدرتی ندارند تا آن را در یاری ایشان اعمال كنند.

لذا فرمود: به ایشان بگو خدایان خود را بخوانید تا شما را یاری كنند آنگاه با كمك آنها با من كید و دشمنی نموده و بهیچوجه مرا مهلت ندهید، زیرا پروردگارم مرا یاری نموده و كید شما را از من دفع می كند، چون او كسی است كه كتاب نازل كرده ت ا بشر را هدایت كند، و او خودش كار مردم صالح را می كند و نصرتشان می دهد، او همان كسی است كه فرموده : (ان الارض یرئها عبادی الصالحون ) و من از همان مردمم پس قطعا مرا یاری خواهد كرد، بخلاف خدایان شما كه هیچ قدرتی بر یاری شما و حتی بر یاری خود نداشته ، نه می شنوند و نه می بینند، پس آنها علم و قدرتی ندارند.

و در این آیات به رسول خدا دستور می دهد به آنها خبر دهد كه وی از صالحین است ، و در هیچ موردی كه قرآن از صالح بودن پیغمبری خبر می دهد سابقه ندارد كه چنین بیانی را در صلاح پیغمبری غیر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) بكار برده باشد.

در این آیات علیه اصنام و پرستش كنندگان آنها تحدی شده همچنانكه غیر آنجناب از سایر انبیاء (علیهم السلام ) نیز این تحدی را كرده اند.

بحث روایتی

در كتاب عیون به سند خود از ابی الصلت هروی از حضرت رضا (علیه السلام ) روایت كرده كه در ضمن حدیثی مامون از حضرتش ‍ سؤ ال كرد كه معنای آیه (فلما آتاهما صالحا جعلا له شركاء فیما آتاهما) چیست ؟ حضرت در جوابش فرمود: حوا برای آدم پانصد شكم فرزند آورد و در هر شكم یك پسر زائید و یك دختر، و آدم و حوا با خدا عهد كرده و از او درخواست كرده بودند كه : (لئن آتیتنا صالحا لنكونن من الشاكرین ) اگر فرزند صالحی به ما ارزانی بداری البته از شكرگزاران خواهیم بود، (فلما آتاهما صالحا) و وقتی كه فرزندانی صحیح الخلقه و سالم از آفت و مرض به ایشان ارزانی داشت این فرزندان در هر شكم دو صنف یعنی پسر و دختر به دنیا می آمدند، و (فیما آتاهما) در میان این فرزندانی كه خدا به آن دو می داد دو صنف از ایشان (جعلا له شركاء) برای خدا شریك قائل شدند، و مانند پدر و مادرشان شكر خدا را نكردند: (فتعالی الله عما یشركون ) پس بزرگتر است خدا از آنچه كه ایشان برای او شریك گرفتند.

ماءمون وقتی این بیان را شنید گفت : من شهادت می دهم كه تو حقا فرزند رسول خدایی .

مؤ لف : برگشت این روایت به یكی از وجوهی است كه قبلا در دفع اشكال وارد بر آیه ایراد شد، و البته تعدادی روایت در تفسیر این آیه از سمره بن جندب و ابی و زید وابن عباس نقل شده ، و در آنها دارد آدم و حوا هر چه فرزند برایشان متولد می شد نمی ماند، شیطان به ایشان و یا تنها به حوا گفت : این دفعه اسم فرزندت را (عبد الحارث ) نام بگذار تا برایت بماند - و حارث اسم شیطان بود در آن موقعی كه در آسمان زندگی می كرد - و در بعضی از این روایات دارد كه گفت : اسمش را (عبد الشمس ) - بنده آفتاب - بگذار، و در بعضی دیگر دارد كه وی حوا را تهدید كرد كه اگر اسم اورا عبد الحارث و یا عبد الشمس نگذارد در شكم بعدی بچه شتر و یا گوساله و یا چارپای دیگری خواهد زائید، و با او شرط كرد كه اگر این اسامی را انتخاب كند بچه در شكمش ‍ انسانی تام الخلقه خواهد بود، و لیكن این احادیث همه جعلی و از دسیسه هایی است كه اسرائیلی ها در روایات ما كرده اند.

و در مجمع البیان از تفسیر عیاشی از معصومین (علیهم السلام ) روایت شده كه فرموده اند: (شرك ایشان ترك در اطاعت بود نه شرك در معصیت ) و ظاهر این روایت این است كه جاری مجرای همان احادیث موضوعه است و حال این هم حال همانها است ، برای اینكه مگر اطاعت با عبادت فرق دارد، آنهم اطاعت و عبادت ابلیس كه خدای تعالی درباره اش فرموده : (الم اعهد الیكم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لكم عدومبین و ان اعبدونی ).

و با همه این احوال بعضی از مفسرین این احادیث راقبول كرده و گفته اند روایات مزبور بیشتر از این دلالت ندارد كه آدم و حوا در صرفاسم شرك ورزیده اند و این نه كفر است و نه معصیت ، و این وجه را طبری همقبول كرده .